کد مطلب:149457 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:123

موضوع امر به معروف و نهی از منکر
در اینجا باید اوضاع خاصی را كه در زمان معاویه و در اثر خلافت یزید پیدا شده بود در نظر گرفت:

الف. خود موضوع خلافت موروثی كه جامه ی عمل پوشیدن به آرزوی دیرین ابوسفیان بود كه گفت: «تلقفوها تلقف الكرة و لتصیرن الی اولادكم وراثة. أما و الذی یحلف به ابوسفیان لا جنة و لا نار...» [1] .

امام در زمان خود معاویه به این امر و به كارهای معاویه معترض بود و حتی در یك نامه به معاویه نوشت: من می ترسم در نزد خدا از اینكه علیه تو قیام نمی كنم مسؤول باشم. امام در زمان معاویه اقداماتی می كرد كه معلوم بود قصد شورش دارد. [2] .

در اینجا یك مطلب هست و آن اینكه این گونه قیامها بلكه مطلق امر به معروف ها و نهی از منكرها یك وظیفه ی تعبدی نیست كه ما هر وقت منكری را دیدیم نهی كنیم و بر ما نباشد كه به نتیجه و اثر كار توجه داشته باشیم، بلكه احتمال اثر یا اطمینان به نتیجه لازم است، یعنی این كار از نوع كارهایی است كه بر مكلف است نتیجه ی كار را برآورد كند، و الا بی جهت نیرویی را مصر كرده و به هدر داده است. (مسأله اعتقاد امام به نتیجه ی كارش مربوط است به آنچه قبلا گفتیم كه امام از نظر عامل امر به معروف و نهی


از منكر، منطقش منطق انقلابی و منطق شهید و طرفدار توسعه ی خونریزی و گسترش انقلاب بود، مطلبی و پیامی داشت كه آن پیام را فقط می خواست با خون رقم كند كه هرگز پاك نشود.) آیا امام خود به نتیجه ی كار خود و هدر نرفتن خود معتقد بود یا نه؟ بلی معتقد بود، به چند دلیل:

الف. در جواب شخصی كه «ریاشی» نقل می كند فرمود: «ان هؤلاء اخافونی و هذه كتب اهل الكوفة و هم قاتلی، فاذا فعلوا ذلك و لم یدعو الله محرما الا انتهكوه بعث الله الیهم من یقتلهم حتی یكونوا اذل من فرام المرأة» [3] (كامل ابن اثیر جلد 3).

ب. در روز عاشورا خطاب به مردم فرمود: «ثم ایم الله لا تلبثون بعدها الا كریثما یركب الفرس حتی تدور بكم دور الرحی و تقلق بكم قلق المحور» [4] .

ج. در روز عاشورا خطاب به اهل بیت خود فرمود: «استعدوا للبلاء و اعلموا ان الله حافظكم و منجیكم من شر الاعداء و یعذب اعادیكم بانواع البلاء» [5] .

د. به عمرسعد فرمود: به خدا ملك ری نصیب تو نخواهد شد، می بینم كه بچه های كوفه به سرت سنگ می پرانند آنطور كه به درخت میوه سنگ می زنند.


[1] [خلافت را چون توپ به يكديگر پاس دهيد و آن را نزد اولاد خود به ارث نهيد. هان سوگند به آنكه ابوسفيان به او سوگند مي خورد نه بهشتي در كار است و نه دوزخي.].

[2] اما اينكه در نمره ي 6 يادداشتهاي «نهضت حسيني» از كتاب آقاي صالحي از رجال كشي و از الامامة و السياسة نقل كرديم كه امام به او نوشت: «لا اريد لك حربا و لا عليك خلافا» ناظر به زمان حال بود و قطعا امام در زمان معاويه و براي آن زمان چنين قصدي نداشت.

[3] [اينان براي من ايجاد وحشت كرده اند، و اينها نامه هاي دعوت كوفيان است كه اكنون به قتل من كمر بسته اند، و چون دست به خون من بيالايند و حرامي را نگذارند جز اينكه مرتكب شوند، خداوند كسي را برانگيزد تا همه را قتل عام كند تا آنجا كه از كهنه ي رگل زنان بي ارزش تر خواهند شد.].

[4] لهوف، ص 42. [سپس به خدا سوگند جز زمان اندكي به اندازه ي زمان سوار شدن بر اسب نمانيد تا اينكه اين آسياب به گردش در آيد و شما را در تنگناي محور خويش گيرد.].

[5] [خود را آماده ي بلا كنيد، و بدانيد كه خداوند حافظ و رهايي بخش شما از دشمنان است، و دشمنانتان را به انواع بلا كيفر خواهد داد.].